به تازگی بر خوردم به این ترانه از دالیدا خواننده ی فرانسوی عرب تبار، که البته بازخوانی است. زیاد از کنارش رد شده بودم، اما این بار گفتم هرچه باشد به یکبار گوش کردن می ارزد!
این توضیح را بدهم که جسد دالیدا در اوج شهرت و موفقیت از دید شهود بیرونی، بعد از یک نوبت خودکشی و شکستهای عاطفی سنگین، در منزل مسکونی در پاریس، در کنار این یاد داشت پیدا شد که :
زندگی برایم غیر قابل تحمل است، مرا ببخشید!
و اما متن این ترانه زیبا را اگر روزی به جایگاه تالیف دست بیابم در مبحث افسردگی ماژور حتماً خواهم گنجاند.
هرچند رگههای از تأثیر یک شکست عاطفی در بروز این حالات در متن شعر ملموس است اما تک تک واژهها (حداقل برای من که افسردگی ماژور را لمس کردهام) به همراه اجرای شگفت انگیز هنرمند، هیچ مخاطبی را متأثر نشده رها نخواهد کرد.
نومیدی، استیصال، ترس، اضطراب، احساس تنهایی، دلزدگی از زندگی، لذت بخش نبودن فعالیتهای معمول، و حتی افت رسیدگی به بهداشت فردی و روی آوردن به سوء مصرف الکل را میتوان از لابلای خطوط شعر دریافت.
آهنگ و ترجمهی ترانه را در ادامه با هم مرور میکنیم:
Je ne rêve plus je ne fume plus
Je n'ai même plus d'histoire
Je suis sale sans toi je suis laid sans toi
Je suis comme un orphelin dans un dortoir
من دیگر رویایی نمیبینم، دیگر سیگاری نمیکشم.
دیگر حتی از خودم داستانی ندارم.
بدون تو من زشت و آلودهام و به یتیمی در نوانخانه میمانم.
Je n'ai plus envie de vivre ma vie
Ma vie cesse quand tu par
Je n'ai plus de vie et même mon lit
Se transforme en quai de gare
Quand tu t'en vas
دیگر میلی به زندگی کردن ندارم،
زندگی من در آن لحظه که تو رفتی ایستاده است.
دیگر زندگیای ندارم .
بستر من از هنگام رفتنت سکوی قطار است. ( همیشه در ایستگاه چشم انتظارم)
Je suis malade complètement malade
Comme quand ma mère sortait le soir
Et qu'elle me laissait seul avec mon désespoir
بیمارم، به تمامی بیمارم،
همانند هنگامی که مادرم شبانگاه رفته
و منرا با نومیدیهایم تنها گذاشته است.
Je suis malade parfaitement malade
T'arrives on ne sait jamais quand
Tu repars on ne sait jamais où
Et ça va faire bientôt deux ans
Que tu t'en fous
بیمارم، کاملا بیمارم،
تو میرسی آن هنگامی که کسی نمیداند
و باز خواهی رفت به جایی که کسی نخواهد دانست.
قریب دو سال است که برایت اهمیتی ندارد.
Comme à un rocher comme à un péché
Je suis accroché à toi
Je suis fatigué je suis épuisé
De faire semblant d'être heureux quand ils sont là
چون صخرهای، یا بمانند گناهی،
به تو متصلم.
من خستهام، بریدهام،
از اینکه در مقابل آنانکه آنجا هستند وانمود کنم که شادم.
Je bois toutes les nuits mais tous les whiskies
Pour moi ont le même goût
Et tous les bateaux portent ton drapeau
Je ne sais plus où aller tu es partout
هر شب مینوشم، و اما همیشه ویسکی.
برای من آنها همگی یک طعم را دارند.
تمام قایقها پرچم تورا افراشتهاند.
دیگر نمیدانم کجا میروی، تو همه جا هستی.
Je suis malade complètement malade
Je verse mon sang dans ton corps
Et je suis comme un oiseau mort quand toi tu dors
بیمارم، به تمامی بیمارم.
من خونم را در تن تو جاری میکنم.
آن هنگام که تو خفتهای من چونان پرندهای مردهام!
Je suis malade parfaitement malade
Tu m'as privé de tous mes chants
Tu m'as vidé de tous mes mots
Pourtant moi j'avais du talent avant ta peau
بیمارم، کاملا بیمارم.
تو مرا از ترانههای محروم کردهای
و از واژگانم تهی.
سابق بر آنکه تورا دریابم، مستعد بودم.
Cet amour me tue et si ça continue
Je crèverai seul avec moi
Près de ma radio comme un gosse idiot
Écoutant ma propre voix qui chantera
اینچنین اگر ادامه یابد، این عشق مرا خواهد کشت.
در کنار رادیوام به تنهایی خواهم مرد،
در حالی که چنان کودکی
نادان به صدای خودم گوش میدهم که خواهد سرایید:
Je suis malade complètement malade
Comme quand ma mère sortait le soir
Et qu'elle me laissait seul avec mon désespoir
بیمارم، به تمامی بیمارم،
همانند هنگامی که مادرم شبانگاه رفته
و منرا با نومیدیهایم تنها گذاشته است.
Je suis malade c'est ça je suis malade
Tu m'as privé de tous mes chants
Tu m'as vidé de tous mes mots
Et j'ai le cœur complètement malade
Cerné de barricades t'entends? je suis malade!
بیمارم، آری اینچنین است! بیمارم.
تو مرا از ترانههایم محروم کردهای و از واژگانم تهی.
قلبم به تمامی بیمار است،
و با موانع احاطه شده است.
میشنوی؟ بیمارم!