مردم‌سالاری سبک زندگی یا ساختار سیاسی

در یکصد و اندی سال جامعه ایران گام های بزرگی به سمت نهادینه کردن مردم سالاری برداشته است. گام اول که با تبدیل سلطنت ظل اللهی به مشروطه برداشته شد و برای اولین بار حرف مردم در برابر خواست همایونی محلی از اعراب یافت. اما ما کماکان با درک چیستی دمکراسی مشکل داریم. همان دیدگاه خام هیجان زده ای که فکر میکند شایسته سالاری یک امر خود بخود محقق شونده ای است که حاکمیت مانع آن شده است و به محض مرتفع شدن این مانع، شایستگان یدخلون افواجا مناسب را پر خواهند کرد، گمان می برند که مردم سالاری یا همان دموکراسی نیز یک امر دفعتا تحقق یابنده ای است که به محض چیدن صندوق های رای در گوشه کنار کشور بدون نظارت استصوابی (به شرط محال آنکه در یک‌ آنارشی خلأ قدرت چنین امری اساسا محقق شود) آفتاب دموکراسی طلوع خواهد کرد و از آن نوید بخش تر از پس آن طلیعه ترقی و پیشرفت خواهد درخشید!
فارغ ازینکه اساسا دمکراسی را در لحاظ کردن منافع مردم باید معنا کرد یا خواست مردم و اینکه آیا این دو با هم ممکن است متعارض باشد یا خیر، بیاییم به دوره هایی که به عنوان برهه های بیشتر منطبق با مردم‌سالاری می شناسیم نگاهی بیاندازیم. 
اتفاقا این دو دوره ازین نظر که یکی با دخالت خارجی و دیگری با جنبشی داخلی محقق شده است دو سناریوی متفاوت مورد اشاره اپوزیسیون را نیز نشان می دهد. شهریور بیست که به به واسطه اشغال ایران توسط متفقین حکومت از دست رضاشاه خارج شد و با تلاش های ذکاءالملک بخش سلطنت به پسرش رسید و بخش حکومت به دولت. دوازده سالی که تا سقوط مصدق گذشت چند دستاورد داشت (بجز بحث نجات آذربایجان). یکی ریشه دواندن گرایش به حزب توده در میان جوانان و حتی نظامیان تا جایی که حزبی که امروز در وابستگی آن به شوروی تردیدی نداریم تا مغز استخوان ارتش رخنه کرده بود. دیگری به قدرت رسیدن دولتی که رهبری آن خودش با آنکه برخاسته از آرای مردمی بود رسماً انتخابات بعدی مجلس را مخدوش کرد و شمارش آرای ولایات را متوقف کرد، و همان مجلس نیم‌بند را هم تاب نیاورد و با رفراندومی غیر مخفی اقدام به انحلال آن کرد. خوشمان بیاید یا نیاید پوپولیسمی از آن برهه مردم‌سالاری زاییده شد که خودش به رای مردم پشت کرد، و کشور را نیز به ورطه ورشکستگی کشاند. در اطراف رهبری دولت نیز افرادی قرار گرفتند که مانند فاطمی صبح دم از وفاداری به سلطنت می‌زدند و عصر در میتینگ اعلام جمهوری می کردند و در روزنامه های خود لقب بدکارگی خیرات میکردند. این تندروی ها در کنار مشاوره های غلط سیاستمدار کهنه کاری چون مصدق را هم از مصلحت اندیشی دور‌ و به ورطه عوام گرایی سوق داد و زمینه را برای سقوط‌‌ ملت در پرتگاه یک استبداد ربع قرنی فراهم کرد.

برهه بعدی فضای باز سیاسی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است. از حق نگذریم رهبری انقلاب در پایبندی به وعده ی خود در مراجعه به آرای عمومی واقعاً صادقانه عمل کرد و حتی قانون اساسی آماده شده توسط آقای حبیبی و همکاران شان را به واسطه وعده ای که به ملت برای برگزاری مجلس موسسان داده بود نپذیرفت و امر تدوین قانون اساسی جدید را به مجلس منتخب سپرد. حال بیایم بجای اینکه دست حاکمیت یا اجانب را در همه کارها ببینیم نگاهی بیاندازیم به نتایج انتخابات ریاست جمهوری اول و مجلس شورای ملی اول بعد از انقلاب و منتخبین آن که از فیلتر شورای نگهبان نیز نگذشته بودند.
مجلس اول آینه تمام نمای ذائقه سیاسی ملت در سال ۵۸ است. علیرغم حضور افرادی چون مرحوم بازرگان و شادروان یدالله سحابی، بپذیریم که آقایان برادران خامنه ای، آقای رفسنجانی، آقای خلخالی، آقای حسن روحانی، آقایان رجایی و باهنر نیز منتخبین این همین مردم بودند. 
اگر ذائقه سیاسی مردم در طول زمان عوض شده با احساس می کنند منتخبین آنها کارآمدی مورد نظر را نداشته اند یا امروز تریبون مخالفین ساختار صدای بلند تری از موافقین دارد نمی توان با یک دبه تاریخی منکر این شد که همین قانون اساسی و اصلاحیه سال ۶۸ با رای همین مردم تصویب شده است.
از آنجایی که بعد از نشر این متن بنده از سوی مخاطبین متهم به سفید شویی و انکار ناکامی ها خواهم شد ابتدا اذعان کمک که هیچ عقل سلیم و شرف متینی منکر ناکارآمدی ها و کاستی ها نیست. اما منظور عرض بنده این است که دمکراسی یک موهبت تقدیمی نیست که به محض تقدیم سعادت به ارمغان بیاورد. دمکراسی یک سبک زندگی است که باید برای آن ابتدا آموخت، سپس اندیشید، گوش فرا داد، هیجان را با تأمل جایگزین کرد، توهم و پارانوئیا را با تحلیل. مسئولیت پذیر بود و توجیه را با حقیقت اشتباه نگرفت. و در نهایت چیزی که در ملت ما خیلی به چشم نمی خورد ظرفیت دمکراسی است.

وهم خود اکثریت پنداری آفت مردم‌سالاری است که در میان ما شیوع دارد و همیشه هم جمعی بلندگو به دست سعی میکنند با رقابت با یکدیگر در فریاد های گوش خراش اثبات کنند که صدای ملت ایران هستند که گویی کسی واقعیت تکثر آرا را در حق او قائل نیست. 

به زعم بنده اگر واقعا خواهان دمکراسی تام هستیم بهتر است که بجای ژست های قربانی مآبانه اسباب آن را در خودمان مهیا کنیم تا بتوانیم در آن روز از مزایای آن بهره مند شویم.

۰
از ۵
۰ مشارکت کننده