نیاز امروز، ایدئولوژی، آرمان، شعار یا برنامه

روزی که انقلاب اسلامی ایران پا گرفت آرمان های والای مستخرج از باورهای اسلامی به حدی فراگیر و دربرگیرنده مطالبات دنیوی، اخروی و معنوی بود که همه طیف های ایدئولوژیک از مذهبیون کلاسیک تا مارکسیست ها و توده ای ها را توانست زیر پرچم واحد رهبری آیت الله خمینی گرد آورد. تئوریسین های اسلام گرا مانند مرحومان شریعتی، بهشتی، مطهری و بنی صدر در زمینه های مختلف توانستند ارزش های والایی را از مبانی اسلامی استخراج کنند که به سختی می شد زمینه ای از علوم انسانی و اجتماعی را یافت که در آن نسخه ای اسلامی برای آلام یک جامعه به ستوه آمده از استبداد و استکبار دیده نشود.

اما امروز بعد از گذشت چهل و اندی از تثبیت حاکمیت نظام جمهوری اسلامی بسیاری از نابسامانی های اجتماعی به سطحی رسیده است که در نسل جوان و در آستانه میانسالی بعضاً این سوال پیش می‌آید که اصلاً چرا انقلاب کردیم؟

امروز که بعضی از افراد با اشاره به کاستی ها و کمبود ها کل نظام جمهوری اسلامی را زیر سوال می برند گویی تاریخ در ذهن من تکرار می شود و به یاد می آورم که شاه در یکی از مصاحبه هایش می‌گفت: بعضی امروز می گویند تمدن بزرگ که می گویید همین خاموشی هاست؟

سوءتفاهم نشود؛ من اصلا قصد مقایسه حکومت شاه و نظام فعلی را ندارم. می خواهم نتیجه گیری کنم که جنس گله مندی های برحق مردم و سیاست رودررو قرار دادن مردم با کل حاکمیت به واسطه کاستی های موضعی یکسان است. 

اگر کسی امروز بگوید که چرا باید میلیونها خرج جشن هنری بشود که انتخاب هنرمندانش با شوهر شاهدخت اشرف است!! از ابتدای تأسیس وزارت فرهنگ و هنر تا سال ۵۷ وزیر مربوطه شوهر شاهدخت شمس است!!! و رییس رادیو تلویزیون ملی پسر دایی شهبانو!!!! انگار که در این مملکت جز خاندان جلیل سببی و نسبی کس دیگری نه از فرهنگ سر در می آورد نه از هنر از نظر بنده ایرادی بسیار درخور تر از آن است که خاموشی برق یا نوبت طولانی خط تلفن را دلیل مخالفت با تمامیت حاکمیت بداند. 

وانگهی، دفاع از خودم در برابر سوءتفاهم احتمالی مارا از بحث دور نکند. ملت ما در سال ۵۷ همدلی و اراده داشت، آرمان داشت، ایدئولوژی داشت، شهامت داشت... جای چه چیز خالی بود که امروز در نسل جوان این ناباوری به خود و دوری از ارزش هایی که با صرف هزینه های گزاف ترویج شده است اینچنین رواج یافته است؟

از بخش به شدت تأثیر گذار دشمنی قدرت های خارجی از ترغیب صدام حسین به حمله به ایران گرفته تا تحریم های غیرمنصفانه بگذریم، چون بحث ما خودنگری است و بررسی بخش قابل تغییر در شرایط. به نظر حقیر آنچه که در طول تاریخ معاصر اندیشمندان عرصه سیاسی ما در ارائه آن ناتوان بوده اند «برنامه» است. نمونه های بسیاری را سراغ داریم که از زمان محمدعلی شاه و بدو مشروطه تا به امروز مطالبات مطروحه به اصطلاح روشنفکران ما عمدتاً بازی با واژگانی بوده است بدون ارائه برنامه.

از مشروطه و مصدق و بازرگان که بگذریم و به امروز برسیم، همین امروزه بسیاری از روشنفکران دم از رفراندوم می زنند و بر قراری دمکراسی، برای مقابله با ناترازی انرژی, بازگرداندن غرور ملی، پر آب کردن دریاچه ارومیه و زاینده رود، مقابله با ریزگرد ها، ریشه کن کردن بیکاری، پاکسازی هوای کلان شهر ها و ... ده ها مورد که آنرا معلول مستقیم حاکمیت جمهوری اسلامی ادعا می‌کنند. تک تک این عناوین را در این چند روزه در حرف های شبه کارشناسان بی بی سی و ایران اینترنشنال (بخوانید اسرائیل اینترنشنال) و صدای آمریکا فارسی شنیده ام. 
از بحث ضمانت اجرایی که بگذریم (که به یاد می‌آوریم که ایران قرار بود سالها پیش ژاپن خاورمیانه باشد و به جایی رسیدیم که عزیزانی فرمودند ما اصلاً برای دغدغه معیشتی انقلاب نکرده بودیم)، با نیت کردن و آرزو کردن که مشکلات بر طرف نمی شود، گویی این مشکلات راهکار هایی دارد که جمهوری اسلامی بلد نیست و این بزرگواران بلدند که با قرار دادن اصل بر حسن نیت ایشان به محض به قدرت رسیدن اقدام خواهند کرد و جاده ها را ایمن خودروها را امن، سفره های زیرزمینی را پرآب و ریزگرد ها را فراری خواهد داد. 

بنابراین چنین میتوان نتیجه گرفت که این گروه اپوزیسیون یا برنامه هایی ندارند و همان شعارها را می دهند با این تفاوت که امروزه دیگر ایدئولوژی و آرمانی هم در میان نیست و تنها یک سری کلیدواژه کلیشه ای است، یا «برنامه های کارآمدی دارند که آنها را به قیمت از دست رفتن جان های ایرانیان با آلودگی هوا و تصادفات و بی آبی گروگان‌ به قدرت رسیدن خود قرار داده اند».

سوال اینجاست که آیا اگر کسی برنامه ای ندارد و باد هوا را چون پنکه سقفی می چرخاند آیا گزینه مطلوب فردای ماست؟ و اگر برنامه ای دارد و حاضر نیست آنرا علنآ ارائه بدهد مبادا که به کار بسته شود و پایه های حکومت فعلی تثبیت شود و حاضر به از دست رفتن جان هموطنانش برای حفظ برگ برنده خود است آیا شرافت لازم برای اعتماد به عنوان یک گزینه سیاسی را دارد؟

پ.ن. اگر خواستید این موضوع را بیازمایید کافی است از یکی از این رهبران خودخوانده اپوزیسیون بپرسید که دریاچه ارومیه و ناترازی انرژی پیشکش، فرض کنید فردا به دوران گذار و برگزاری رفراندوم رسیدیم، برای این کشور با این ویژگی های جغرافیایی این تعداد شهر، روستا، عشایر، تراکم جمعیت متفاوت, و سایر ویژگی‌ها که همگی در سایت آمار ایران هم در دسترس است چند برگ تعرفه رأی و چند صندوق لازم دارید که کم نیاید و آنقدر هم زیاد نیاید که امکان تقلب وسیع فراهم شود و با چه فرمولی باید توزیع شود! اگر با تمام کارشناسان شان توانستند بعد از چندین هفته به شما فرمولی علمی ارائه بدهند که قابلیت اجرایی داشته باشد می‌توان به انرژی و آب و ریزگرد و اشتغال هم رسید!

۰
از ۵
۰ مشارکت کننده