فرصتی برای ملت ایران که از باریکه غزه می گذرد

از اکتبر 2023 تا به امروز غزه از شهری زنده و پر از هیاهو تبدیلی به تلی از ویرانه ها شده است که برآورد می شود که جسد چندین هزار نفر زیر آوار های آن بر جا مانده باشد. اغراق است اگر بگوییم جنگ غزه از ویرانگر ترین منازعات نظامی طول تاریخ بوده است، زیرا که هم در تاریخ معاصر رویدادهایی مانند بمباران هیروشیما، ناکازاکی و درسدن و هم در طول تاریخ فجایعی مانند حمله مغول به خراسان ویرانی و کشتاری عظیم تر را به بار آورده است. آن چیزی که جهان را در بهت فجایعی که در غزه رخ داده و می دهد فرو برده است ناکارآمدی مطلق تمام ساز و کارهایی است که روزی به عنوان ضامن امنیت در جهان مایه دلگرمی بوده است. وجود سازمان ملل متحد که از دهه ها پیشتر ناکارآمدی خود را در پیشگیری در فرونشاندن بحران های نظامی و حمایت از غیرنظامیان نشان داده بود اما در روزگاری که تماس تصویری در هر لحظه از هر گوشه جهان به دیگر سو می تواند برقرار شود، جهان به صورت لحظه به لحظه شاهد بود که یک ملت از پیش محصور در یک باریکه مابین مرز دشمن و دریا در زیر بمباران های سنگین با گرسنگی شکنجه می شوند و مانند یک گوی در یک جوی خون از یک سو به سوی دیگر غلتانده می شوند. بیمارستان ها تخریب و امدادگران بین المللی کشته می شوند؛ و دولت های دلسوزی که از بیماری یک زندانی در یک کشور دیگر یا درگذشت یک معترض منقلب می شوند، و با اقدامات آنی به صورت فله ای نهاد ها و افراد را تحریم می کنند، نه تنها اقدام عملی ای انجام نمی دهند بلکه اقدام سایرین را هم وتو می کنند.

باری، صحبت از این دول نیست. صحبت ازین است که جنگ غزه غربال ارزشمندی است که هموطنان ما در اعتماد به رهبران اپوزیسیون می توانند از آن بهره ببرند. فارغ از صحت یا کذب آگاهی یا تأثیر نظام حاکم بر ایران بر حمله هفتم اکتبر، امروز یک محکمه بی طرف جهانی در پرونده ای که در تشکیل و پیگیری آن جمهوری اسلامی هیچ نقشی نداشته است رهبران جنگ اسرائیل را به عنوان جنایتکار شناخته است. وقت آن است که ذهن مان را از دوگانه های کلیشه ای طراحی شده رها کنیم و حتی اگر در کنار جمهوری اسلامی نیستیم دقت کنیم که در کنار چه کسی می ایستیم. من از آن کسی که دم از حقوق بشر و انسانیت می زند و در مورد غزه سکوت می کند گله ای ندارم، اما اگر سکوت خود را شکست و از کسی که حمایت کرد که جنایات او برای محکمه مرجع جهانی مسلم شده است، آزمون خود در مورد صحت مدعایش را پشت سر گذاشته و مردود شده است. کسی که منافع سیاسی اش نقابی بر روی چشم و شرفش باشد و در میانه جنگی که جهان را به بهت فرو برده است، ضمن حضور در انجمن حامی گروهی که در حال کشتار غیر نظامیان است، و با اشاره به شعارهای سخیف چند نوجوان در یک استادیوم ورزشی به پرچم ملتی که در حال قتل عام شدن است توهین کند و گروه مهاجم را تحریک به تعرض به میهن خودش بکند (اگر بتوان چنین تعلق خاطری را برای چنین فردی متصور دانست)، آیا به فرض رسیدن به قدرت در فردای ایران از سرکوب و اختناق مخالفین خودش ابائی خواهد داشت؟

در شرایطی که اسرائیل بنا بر ادعای خودش دشمنانش را به صورت نقطه ای در کشورهای مختلف مورد هدف قرار می دهد و مانند اسماعیل هنیه در تهران هدفمند ترور می کند، آیا پذیرفتنی است که برای یافتن سران حماس در باریکه ای که برای سالیان متوالی تمام معابر آن تحت کنترل خودش بوده است نیاز به ویرانی یک شهر با دو میلیون سکنه و کشتن ده ها هزار کودک و زن و مرد غیر نظامی داشته است؟ روی صحبت من با هموطنی است که امروز به رسانه هایی که مجریان آن به طور نظام مند چنین فجایعی را به دفاع از خود و مبارزه با تروریسم تأویل کرده و رهبران خود خوانده اپوزیسیونی که چنین بر دیدگان خود پرده منفعت طلبی می افکنند اعتماد می کند: لحظه ای با خودت بیاندیش که دهانی که با منفعت طلب باز و چشمی که با منفعت طلبی بسته شود آرزوی تو برای فردای ایران ماست؟

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده