رویکرد کنشگران اجتماعی و سیاسی ما در یک سده اخیر بعضاً به جای آنکه مبتنی بر واقعیت های جاری جامعه باشد بر اساس فرصت هایی برای انتقام گیری و عقده گشایی بوده است. به بیان دیگر بسیاری از جریان های سیاسی به جای اینکه در بزنگاه های تاریخی مصلحت ملت و میهن را لحاظ کنند فرصت را غنیمت شمرده اند که به حاکمیت وقت ضربه ای بزنند به بادافره آنچه که پیشتر کرده است. در فضای نشریات پیش از بیست و هشتم مرداد سی و دو، انقلاب سال پنجاه و هفت و اخیراً در فضای سیاسی اجتماعی امروز میتوان مصادیق بارزی از آن را یافت.
سیاست های حاکمیتی در مورد نادیده گرفتن گرایش های ملی گرایانه (نه به مفهوم سیاسی بلکه به معنای میهنی آن)، انتساب تمامی دستاورد ها و رشادت ها به بنیان های ایدئولوژیک، اجبار برای ترسیم یک چهره اسلامی بدون توجه کافی به ریشه ها مانند اجبار حجاب زنان، به گمان بسیاری تبعات ناگواری داشته است.
اما آنانکه امروز می گویند حاکمیت گوش شنوایی برای مطالبات مردم ندارد باید کمی انصاف بدهند که وقتی شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی قانون عفاف و حجاب را برای احترام به احساسات جریحه دار شده مردم در جنبش مهسا معوق میگذارد یعنی که گوش شنوا دارد.
امید است که امروز که ماهیت ایران ستیز رسانه هایی که نقش سخنگوی دولت متخاصم را ایفاء کردند به وضوح هویدا شده است، با استمرار این رویه خردمندانه از جانب حاکمیت نه تنها افراط های پیشین جبران شود بلکه شکاف میان حاکمیت و بخشی از بدنه مردم که بدخواهان سعی در تشدید آن دارند نیز به تدریج ترمیم شود.
نشانه هایی از این خردمندی را می توان در سیاست های صدا و سیما نیز سراغ گرفت مانند دعوت از عطاءالله مهاجرانی بعد از ربع قرن. منظور صحبت کیستی مهاجرانی نیست، بلکه آن است که گویی صدا و سیما نیز ضرورت احترام به تکثر اندیشه ها را دریافته است.
و در نهایت در بالاترین سطح سیاست گذاری کلان کشوری، در شب عاشورای حضرت حسین (ع)، مقام رهبری با دعوت از مداح مراسم به خواندن نوحه «ای ایران» نظر موافق بلکه حتی توصیه ضمنی خود را به عنوان سیاست گذار کلی نظام به تلفیق هم ارز و هم سنگ میهن دوستی با باور های مذهبی ابراز نمودند.
امروز باید امید داشته باشیم و بکوشیم که رده های میان و پایین مدیریتی و اجرایی کشور نیز این پیام را دریافت کرده و این جریان امیدبخش شکل گرفته را در سطح تماس های روزمره ملت با حاکمیت ملموس سازند.