چندی است که در هر دورهمی از هر جنسی صدای نارضایتی و گله از وضعیت بی برقی و بی آبی شنیده می شود. بدیهی است که تمامی این گلایه ها برحق است اما خیلی ازین مواقع از همراهی با طرف مقابل در گله گذاری سر باز میزنم زیرا که احساس میکنم اگر حاکمیت ما در بسیاری از زمینه ها ناکارآمدی نشان داده است ما چقدر شهروندان مسئولیت پذیری بودیم؟ چقدر مشکل دولت را مشکل خودمان دانستیم تا دیرتر به روزی برسیم که این حقیقت تلخ را با تمام وجود لمس کنیم که چوب را در اصل خود ما خواهیم خورد از اتلاف منابع ارزان.
هر چقدر هم درآمد سرانه و قدرت خرید در ایران پایین باشد بازهم به نسبت همان درآمد سرانه انرژی در ایران یکی از ارزانترین کالا هاست. بنزین به قیمت یک پنجم آب معدنی به مردم ارائه می شود و هیچ کس فکر نمی کند که این تامین بنزین سه هزار تومانی چه سوبسید وحشتناکی را به دولت تحمیل میکند و اگر هر کدام در ماه پنج لیتر کمتر بنزین مصرف کنیم چه کمک ارزنده ای به دولت و به تبع آن خودمان خواهد بود.
این طرز فکری که مشکل دولت مشکل دولت است و مردم فقط در مقام طلبکار باید باشند سالهاست که تیشه به ریشه این ملت زده است. گاهی فکر میکنم این رویکرد سیاسی شبه روشنفکرانه که شهروند هر کاری خواست بکند نباید به او گفت بالای چشمت ابرو، مبادا آزادی بیانش خدشه دار بشود یا به ساحت قدسی اش بر بخورد عین روانشناسی زردی است که میگوید بچه را ارزیابی نکنید شماتت نکنید قضاوت نکنید مبادا به روحیه اش بر بخورد و نسل لوس غیر مسئولی را تحویل جامعه داده است که ارث نداشته پدری را از همه طلب دارد. نمونه آخر هم اینکه چرا دولت لایحه ای پیشنهاد کرده است که دارندگان سکوهای فضای مجازی نباید هر مطلب کذبی را نشر بدهند شاید دلشان خواست آزادانه هر مزخرفی را بگویند در هر زمینه ای که سوادش را ندارند و این یعنی آزادی بیان به سبک روشنفکری کاذب.
اما به من میگویید اینهمه بهمه توپیدی راهکار خودت چیست؟ راهکار من برای داشتن یک جامعه سالمتر و بهره مند تر چنین است، قدم اول هدایت جامعه توسط همه جریان ساز های فکری، از صدا و سیما، سلبریتی ها، اساتید دانشگاه، آخوند هایی که درک سبب شناسانه و علمی از پدیده ها دارند و منبرهای مؤثری دارند به اینکه علل پدیده های اجتماعی را از منظر علمی و واقع بینانه دنبال کنند، مسئولیت خود را فارغ از کارآمدی یا ناکارآمدی حکومت بپذیرند و بلندگوهای سیاسی را اعم از پوزیسیون و اپوزیسیون به عنوان منبع علمی نپذیرند.
گام دوم ایجاد پویش های ملی هماهنگ و همراستا جهت کم اثر کردن بحران. پویش های به اشتراک گذاشتن اقدامات فردی با یکدیگر در راستای کمتر مصرف کردن آب، برق، سوخت یا هر مورد مشابه و ایجاد حس غرور ملی از مشارکت در این همدلی و مقابله با کسانی که عامدانه با اهداف سیاسی سعی در تغلیظ بحران دارند و این همدلی را همراستایی با حاکمیت نشان می دهند. تنویر این مهم که همدلی برای رفع بحران یک امر ملی و نه سیاسی است ابتدایی ترین گام است.
گام سوم ایجاد فضای بحث علمی در پلتفرم های غیر سیاسی برای ریشه یابی بحران ها و تمرکز بر راه حل های تاثیر گذار میان مدت و بلند مدت. تجمیع نتایج در نشست های بزرگتر در راستای ایجاد یک مطالبه ملی برای بازخواست مسئولین «با دید واقع گرا» و نه انتقامجویی و کینه خواهی های سیاسی. از سوی دیگر ارائه راهکارهای عملی توسط متخصصین به مسئولین فارغ ازینکه چه حزب و گروهی بر سر کار است.
گام چهارم و در نهایت تنها گام سیاسی، ارائه راهکارهای تخصصی و به منصه داوری متخصصین نهادن آنها توسط احزاب، کاندیدا ها و جریان های سیاسی در بزنگاه های انتخابات و مقایسه آنها با روند اتخاذ شده توسط مسئولین حاضر و در نهایت تمکین به اراده ملی با اتکا به آگاهی بخشی مسئولانه و تخصصی.
و در نهایت اینکه امیدوارم که روزی بتوانیم رویه های همدلانه ای که منجر به کاستن از روند خود ویرانگری ملی می شود و مطمئن هستم مدل های بسیار کارآمدتر از آنی که به ذهن حقیر رسیده است در ذهن مخاطب محترم وجود دارد را به عنوان یک منش ملی در جامعه شاهد باشیم.